دلم خدا ميخواست هنوزم ميخواد دلم ميخواست داد بزنم آخ كه چقدر ضعيف شده بودم نميدونستم ميتونم خودمو بشكنم يا نه نميدونستم . . آخه من بقيهالله رو كجا گم كرده بودم هنوز هم نميدونم . . . دلم ميخواست يكي به من كمك كنه داد زدم: «خـــــــــــــــــــــــ ــدادلم ميخواد زمان به عقب برگرده و وقتي اون ازم ميپرسه: «ميتوني عاشقيتو ثابت كني» بگم: «نه» دلم ميخواد زمان به عقب برگرده و وقتي اون ميگه: «ميخوام يه هديه خوب بهت بدم» بگم: «نميخوام» (حتي اگه اون هديه كنار اون بودن باشه . . چون من با اون بودنو ميخواتم) دلم ميخواد زمان به عقب برگرده و وقتي اون بهم ميگه: «تحمل كردن زمين برات سخته» بگم: «باشه هرگز به زمين نميرم» . . .بقيه الله اگه صدامو ميشنوي :
بيا!
بهت احتياج دارم
نه نه خيلي بهت احتياج دارم
بيـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــا !
. . .
منبع= سایت منتظر پاتوق
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: